قصه بازی جدید – صوتی
درخت توت تشنه بود و به آسمان نگاه میکرد. منتظر قطرههای باران بود. دخترک مو طلایی هم چتر صورتیاش را که تازه خریده بود باز کرد. امّا باران نبارید. دخترک ناراحت شد. چترش را بست و زیر درخت توت نشست. ابری و یکی از بچههایش که اسمش برفی بود، درخت و دخترک را دیدند. برفی…
