شعر نی‌نی جونی عزیز خونه ما – صوتی

یه روز که من بودم تو خونه تنها
نی‌نی جونی اومد به خونه‌ی ما

لُپ گلی بود و صورتش توپولو
قد و بالاش ریزه بود و کوچولو

با دست و پاهای کوچیک و تمیز
با دوتا چشم مشکی و ریزِریز

تو تخت بچگیِ من که خوابید
روی تنش بود یه پتوی سفید

نی‌نی جونی روی سرش مو نداشت
مامان به جاش کلاه آبی گذاشت

همش پیش مامان جونم شیر می‌خورد
با گریه‌هاش حوصله‌مُ سر می‌برد

دوستش نداشتم نی‌نی رو من زیاد
به خونمون هم نمی‌خواستم بیاد

مامانِ من دیگه مامان اون بود
گفتم حالا از خونمون برو زود

من نمی‌خوام دیگه باشی تو خونه
بیرون برو ساکت و بی‌بهونه

یه روز که من بیدار شدم صبحِ زود
نی‌نی جونی تو خونه‌ی ما نبود

اومده بود کنار من عزیز جون
تا مامانم باشه پیش نی‌نی جون

‌عزیز جونم می‌گفت نی‌نی بیماره
طفلکی تب داره و حال نداره

بیا با هم دعا کنیم ما براش
تا بپیچه بازم تو خونه صداش

دلم یهو آب شد و افتاد زمین
برای نی‌نی جونیِ نازنین

من نی‌نی رو می‌خواستم اون موقع زود
کاشکی نی‌نی جونی تو خونمون بود

گفتم خدای خوبِ من خداجون
نی‌نی جونی رو به خونه برسون

وقت غروب اومد به خونه خندون
نی‌نی جونی با مامان و بابا جون

گفتم نی‌نی خوش اومدی به خونه
کوچولوی ناز و عزیز دردونه

حالا دیگه باید بمونی پیشم
دوسِت دارم ازت جدا نمیشم

نی‌نی جونی حرف‌های من رو فهمید
چون که همش برای من می‌خندید

سراینده: زهرا طباطبایی
گوینده: مهدیسا طاهری

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *